خرداد92
چهارشنبه اول خرداد با باروزبه رفتیم رشت.وقتیکه رسیدیم. بعد از چند ساعت توی راه بودن به محض رسیدن شروع به شیطونی کردی(اون هم یه جای جدید) پدرجون و مادرجونت هم از دیدنت خیلی خوشحال شدند. پنجشنبه هم رفتیم لاهیجان و بعد کنار دریا که خیلی خوش گذشت. هفته بعدش هم بخاطر اینکه آپارتمانو میخواستن سم پاش کنند رفتیم خونه مادرجون اینا . وای پسرم از هرچی میخوای بالا بری.خطرناکتر از همه بالا رفتن از پله های خونه ی مادر جون ایناست. که بدون اینکه بترسی از پله ها میرفتی بالا و میومدی پایین. وقتی هم دنبالت میکردم که بگیرمت برمیگشتی نگاهم میکردی و یه لبخند تحویلم میدادی و با سرعت بیشتر میرفتی یکشنبه شب برگشتیم خونه خودمون چون باباروزبه می رف...
نویسنده :
مامان
12:28